جدول جو
جدول جو

معنی ناقص خرد - جستجوی لغت در جدول جو

ناقص خرد
(قِ خِ رَ)
بی عقل. نادان. ابله. کم فهم. بی شعور. بی ادراک:
نمی ترسی ای گرگ ناقص خرد
که روزی پلنگیت از هم درد؟
سعدی
لغت نامه دهخدا
ناقص خرد
ناقص عقل: نمی ترسی ای گرگ ناقص خرد، که روزی پلنگت از هم درد ک (سعدی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ مَ اَکَ دَ)
ناقص کردن کسی را. در تداول، با زدن، عضوی از او چون دست یا پا یا چشم را تباه کردن. (یادداشت مؤلف) ، کم کردن. کوچک کردن. کاستن:
درشتی نگیرد خردمند پیش
نه نرمی که ناقص کند قدر خویش.
سعدی.
کمال است در نفس انسان سخن
تو خود را به گفتار ناقص مکن.
سعدی
لغت نامه دهخدا
آسیب رساندن، کاستن، آکاندن آکدار کردن ازتمامیت انداختن، کم کردن کاستن: درشتی نگیرد خردمند پیش نه نرمی که ناقص کن دقدر خویش. (سعدی لغ)، عضوکسی (ماننددست پاچشم وغیره) را بوسیله کتک زدن تباه کردن
فرهنگ لغت هوشیار